تنوری برافروختند
آتشش همه انبوه
به آتشم سپردند
چون عروسکی خمیری
کمی شکر
کمی زعفران
باقی همه داغ و خاکستر
تنور خاموش و
باد در راه
کجاست گوشی که
بشنود صدای گریه ام را
در ته چاه